بيانيه شماره 9 ميرحسين موسوي :
نمي توانم بر سر حقوق و آراي پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم
نمي توانم بر سر حقوق و آراي پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم
هموطنان عزيز
همانگونه كه انتظار ميرفت شوراي نگهبان، پس از نمايشهايي كه توجه هيچكس را جلب نكرد، و با چشم بستن بر روي انبوه تقلبها و تخلفهاي صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوري را تاييد كرد. جشنوارهاي كه تجديد حيات ملت ما را مژده ميداد با تقلب و تخلف از عهدهاي اسلام و انقلاب با ناگوارترين صحنهها به پايان رسيد؛ با حمله به خوابگاه دانشجويان، با خونهاي ريخته شده، جوانان كتك خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سيماي از انظار جامعه افتاده، قلمهاي شكسته، روزنامههاي بسته، با فضاي امنيتي كودتاگونه و بياعتمادي تلخ و گستردة مردم نسبت به نتايج اعلام شده براي انتخابات و دولت ناشي از آن. به زودي گرماي حادثه فرو مينشيند و دستاندركاران اين ماجرا با صورتحساب بلندبالاي اشتباهات خود روبرو ميشوند. آيا آنان از تحميل آنچه روي داد سود بردند؟
از اين پس ما دولتي خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر ميبرد و اكثريتي از جامعه، كه اينجانب نيز يكي از آنان هستم، مشروعيت سياسي آن را نميپذيرد. دولتي با پشتوانههاي ضعيف مردمي و اخلاقي كه از او انتظاري جز بيتدبيري، قانونگريزي، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاي تصميمگيري و تدوام سياستهاي ويرانگر اقتصادي نداريم، و بيم آن ميرود كه بر اثر ضعفهاي بيشمار ذاتي و عارضياش در ورطه امتياز دادن به بيگانگان بيفتد. اين چيزي نيست كه ما از آن خرسند باشيم، بلكه از آن به شدت واهمه داريم.
خطر در پيش است. نظامي كه به مدت سيسال به اعتماد مردم متكي بود نميتواند يك شبه قواي امنيتي را جايگزين اين نقطه اتكا كند. اين اعتماد لطمات جدي ديده است؛ اگر انكار اين واقعيت سودي ميرساند، ما نيز با منكران آن همصدا ميشديم، از بس كه خطر عظيم است. اگر آنچه انكارش ميكنيم واقعا صحت ندارد، چرا به ديگران اجازه اجتماع نميدهيم تا معلوم شود كه چقدر اندكند.
بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز ميتوان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازي كرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين كاري است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد كنيد. حبس آنان جز تغذيه غريزه فرافكني در وجود خود شما فايدهاي ندارد. مردم چگونه ميتوانند به حكومتي اعتماد كنند كه دوستان و همكاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند ميكند؟ چيره كردن فضاي امنيتي بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثري نميگذارد. مطبوعات آزاد مجاري تنفسي يك جامعه سالمند؛ براي ترميم اعتماد مردم اين مجاري را مسدود نكنيد.
بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدي كه تحجر را بر نميتابد و تا قيام قيامت براي معضلات جديد بشريت پاسخهاي بكر و نو دارد. به اسلامي باز گرديم كه ما را به امانت و راستي فرا خوانده است.
به صداقت بازگرديم. چگونه از مردم ميخواهيم ايمانهاي مذهبيشان را سرمايه اعتماد به ما قرار دهند در حالي كه صراحتا به آنان دروغ گفته ميشود؟
به خرد بازگرديم. كشوري به عظمت ايران را، با آرمانهايي به بزرگي اهداف انقلاب اسلامي و با دشمناني به آن سرسختي و كينهتوزي كه ميشناسيم با دور ريختن سي سال تجربه مديريتي و انكار ضرورت برنامهريزي و تصميمات خلقالساعه فردي اداره نميتوان كرد.
به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسي، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانيني كه خود وضع كردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا كنيم. بدون اين كار سنگ روي سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حكومتي اعتماد ميكنند كه آنان را محرم بداند. چرا بايد مهمترين مسائل مملكت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن كه مردم ما حتي به اندازه خواندن خبرهاي چند روزنامه محرم دانسته نميشوند.
به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلي را با دندانهاي امنيتي باز ميكنيم؟ چرا به كوچكترين بهانه، هركسي را از دايره خوديهايمان دور ميكنيم؟ اين يكي بيش از اندازه جوان است، آن يكي بيش از اندازه هنرمند است، آن يكي روشنفكر است، اين يكي با ما اختلاف سليقه دارد، آن يكي دانشجوست، اين يكي از كار ما ايراد ميگيرد، آن يكي به گروه ما تعلق ندارد، اين يكي قدش بلند است، آن يكي خيلي شيكپوش است. آنقدر از دور خود ميرانيم تا اين كه تنها ميمانيم. اين شيوه انقلاب اسلامي نيست، و شيوه اسلامي نيست كه آغوشش را به روي همه باز ميكند و به صرف شهادت زباني، انسانها را در دايرۀ خود ميآورد.
چرا بايد پس از يك انتخابات سرنوشتساز در معرض چنين خطراتي باشيم، حال آن كه انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهي دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه كوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايي كه به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدنهاي گروهي، طبقاتي، خانوادگي و بيننسلي آلوده شده بود، از دوراني كه نطفه نااميدي شروع به رشد كرده بود، زماني كه فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر ميشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جرياني طولاني از يك تجديد حيات ملي تبديل كنيم؛ فضايي پر از آشتي، شادي، آگاهي و نشاط، عرصهاي كه در آن دوستداران نامزدها در حالي كه خنده از لبانشان رخت بر نميبست ميتوانستند با يكديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادي فرزانه كه انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه كنند. فضايي كه در آن كسي خود را شهروند درجه دوم و غيرخودي با انقلاب و نظام اسلامي نبيند، و كرد و لر و عرب و بلوچ و ترك و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقۀ ديگر كه تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت كشور ميديد همچون عهد نخست جمهوري اسلامي، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.
ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصي مردم مخالفت كنيم و از نفرتپراكني و پروندهسازي بيزاري بجوييم. با هم آمديم تا حاكميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همۀ ما به چهرۀ رحماني اسلام رو كرديم و در اين رويكرد ميراث تمدني ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا كه در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنيني كه هنوز در تكبيرهاي شبانۀ شما شنيده ميشود سر داديم و كسي احساس نكرد كه ايران جداي از انقلاب و يا جداي از اسلام است، بلكه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و كهنگي و تعصب و خارجيگري جداست. اسلامي كه در وراي تمايزات عقيدتي و طبقاتي و قومي و جنسيتي كرامت انسانها را ارج مينهد و اصل ميداند. اسلامي كه شوينده هر نوع نابرابري در مقابل قانون و پرچمدار تكريم حقوق شهروندي است.
مردم!
عليرغم آنچه روي داد، ما در اين چند ماه آرزوهاي بلند و كوششهاي خالصانۀ خود را نباختيم. ما در اين ميانه مستورهاي از تحقق آرمانهايمان را يافتيم و ديديم كه آنچه به دنبال آنيم چقدر خواستني است و چه نسبت نزديكي با حقيقت اسلام و انقلاب و هويت ملي ما دارد. اين دستاوردي است كه هيچكس نميتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمايهاي اندوختهايم كه پشتوانه و بستر حركتهاي آتي ما و فرزندانمان خواهد بود و اين خط سبز جوشيده از فطرتهاي مردم و واقعيتهاي تاريخي كشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد يافت تا به مقصد نهايي خود برسد. ما براي حفظ اين دستاورد بزرگ همچنان ايستادگي خواهيم كرد.
تمامي تلاشهايي كه اين روزها در مخالفت با شما صورت ميگيرد براي آن است كه از ثمربخش بودن اعتراضات قانوني خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعي برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست. به سابقه ديرينه اين سرزمين نگاه كنيد. در زندگاني ما مردم كه از كهنترين تمدنها زاده شدهايم، فراز كنوني جزئي از يك تاريخ طولاني است. ما در جادهاي به درازاي تاريخ همه بشريت قدم ميزنيم. در اين جاده چه بسيار ملتها كه منقرض شدند و جز داستاني از آنان باقي نماند. آن چيزي كه ملت ما را به خلاف آنان و عليرغم سختترين رويدادها زنده نگه داشت اميد بود، زيرا آفت اين راهپيمايي هزاران ساله نااميدي است. مردم ما ميتوانستند با بدبيني و نااميدي حوادثي شبيه به آنچه را كه در جريان انتخابات گذشته با آن روبرو شديم پيشبيني كنند و به صحنه نيايند. آيا آنان اشتباه كردند كه به اين پيشبينيها اعتنا نكردند؟ نه! آنان به مقتضاي روح اميدي كه هسته دروني هويت ملي ما را شكل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنين كردند. بهويژه با جوانان ميگويم كه اگر ميخواهيد ايراني باقي بمانيد از شعله اميد در سينههاي خود محافظت كنيد، زيرا اميد بذر هويت ماست؛ بذري كه با نخستين باران شروع به روييدن ميكند و جان هركسي را كه هنوز ايراني باقيمانده است، در هر كجاي جهان كه بيتوته كرده باشد به اهتزاز در ميآورد، تا از نو خود را در سرنوشت اين خاك شريك بداند.
اميدي كه هويت ما را شكل داده است معطوف به چه چيز است؟ قطعا معطوف به امور غير واقعي و خرافههاي واهي نيست، و الا نميتوانست ملتي را براي هزاران سال زنده نگه دارد. بلكه اين اميد معطوف به لطف و فضل الهي است. اگر علاقه به اين هويت تاريخي كمترين فاصلهاي با اسلام ندارد، به اين خاطر است. ما آمده بوديم اين علاقه را احيا كنيم. از اين هويت خود فاصله نگيريم. شما وظيفه خويش را به درستي انجام دادهايد و غير ممكن است كه لطف خداوند مردمي را كه با نيتهاي پاك اداي وظيفه ميكنند تنها بگذارد.
اميد به صرف گفتن و شنيدن شكل نميگيرد و تنها زماني در ما تحكيم ميشود كه دستانمان در جهت آرزوهايي كه داشتيم در كار باشد. دستانمان را به سوي يكديگر دراز كنيم و خانههايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتكم قبله. به خودتان و دوستان همفكرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محوري باشد براي يك فعاليت مفيد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و منتظرتشويق و كمك دولتي كه وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئوليت تاريخي ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براي استيفاي حقوق مردم دست بر نداريم. مسئوليت ديني ماست كه نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نميپسندد استحاله بيابد. مسئوليت انقلابي ماست كه اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يك دولت امنيتي تنزل پيدا كند و مستهلك شود. ليكن براي آن كه اين اعتراض به نتيجهاي دلخواه برسد بايد چند اصل مهم را رعايت كنيم:
- نظام و انقلاب اسلامي ميراث و ميوه مبارزات تاريخي دويست ساله شما با استبداد و عقبماندگي است. جمهوري اسلامي نظامياست كه اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصيلش به اجرا درآيد تمامي خواستههاي ما را در بر ميگيرد. مبادا كسي فريب شعارهاي ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاي مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسي ما همچنان داراي ظرفيتهاي ارزشمند تحقق نايافتهاي است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحاني و دانشگاهي و انديشمندان كشور اجراي آنها به صورت مطالبهاي ملي درآيد.
به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامي به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاي به حقش، كه از زبان امام راحل بيان ميشد، مجبور به ساختارشكني گرديد. به همه نهادهاي تصميمگير در نظام توصيه ميكنم كه چون شوراي نگهبان عمل نكنند و مجاري را براي اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكني را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلي است كه همة ما هزينه سنگين آن را ميدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم. همچنين تاكيد ميكنم كه تعلل در محقق ساختن آرمانهايي چون قانونگرايي، عدالت، آزادي و حاكميت مردم بر سرنوشت خود، و به ويژه اصول معطل مانده قانون اساسي مشروعيتسوز است.
- اسلام آن پوستين وارونهاي نيست كه برخي مخالفان شما پوشيدهاند. شيوه آنها اين است كه هر چيز مقدس و مباركي را به نفع سليقه خود مصادره كنند، تا جايي كه حتي اگر بتوانند شال سبز شما را هم ميستانند. اسلام راستين نسبتي با ظاهرسازيها و كجانديشيهاي آنان ندارد، بلكه مكتبي رهائيبخش است كه اگر به حقيقت و نورانيت آن برسيم دواي تمامي دردهاي شخصي و اجتماعي ماست.
- ماجراي ما، هر چقدر تلخ، يك اختلاف خانوادگي است كه اگر خامي كنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودي پشيمان خواهيم شد.
- در اعتراض و حركت اصلاحي و اصولي ما هيچكس نبايد صدمه ببيند. ما زماني در تلاش خود موفق خواهيم بود كه ابتكارهاي ما براي احقاق حقوقمان تا آن حد انديشيده شده، كارآمد و در چارچوب قانون باشد كه حتي كودكان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شركت كنند.
- ما در برههاي و گريوهاي از تاريخ كشور خود قرار داريم كه راهحل بسياري از مشكلات ما قانون است. درست است! قانون هميشه بيعيب نيست. درست است! قانون عرفي قراردادي اجتماعي است و به مانند هر عهد و پيماني كه انسانها با هم ميبندند رعايت آن تنها تا زماني الزامي است كه طرف مقابل نيز به آن پايبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسي را زير پا ميگذارد، به خلاف نص اين ميثاق ملي شما را از حق برگزاري اجتماعات محروم ميكند، بلكه حتي اگر به نشانه اعتراض پارچهاي سبز به دستتان ببنديد به رغم اصول متعدد قانون اساسي و قوانين بيشمار عادي، خود آن كسي كه مسئول حفظ امنيت است شما را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد. درست است! متقلبان و دروغگويان تنها به نيت تحميل منوياتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. ليكن تلاشي كه ما وارد آن شدهايم يك مشاجره و تلافيجويي نيست. ما را عصبانيت يا جاهطلبي يا خودپسندي برنيانگيخته است، بلكه حركت ما اقدامي براي اصلاح و تامين بهروزي كشور است. براي رسيدن به چنين هدفي جا دارد كه ما حتي به جسد قانون احترام بگذاريم، زيرا ميدانيم كه در فرداي نزديك، زماني كه كوششمان به ثمر ميرسد، نخستين اصلي كه بايد آن را نهادينه كنيم پايبندي به قانون است. اين شالودهاي است كه امروز صبورانه ميريزيم تا بر رويش بناي رفيع فردايمان را استوار كنيم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادري دعوت ميكنم. پيروزي ما در گرو معاضدت و پيوند با يكديگر است، و در اين يكديگر تمايزي ميان ما و مردمي كه به ديگران راي دادهاند نيست. حتي آناني كه اينك رو در روي ما به خشونت متوسل ميشوند در اخوت ما شريكند، زيرا ما به دنبال آيندهاي هستيم كه در آن همان كسي كه خواهر و برادرمان را در خيابانها كتك زده است، سعادتمندتر، معنويتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگي كند. رنگ سبزي كه ما به عنوان نماد خود انتخاب كردهايم يك معنايش هم اين است؛ رنگ سبزي كه ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستي، اهلبيت خرد، اهل بيت كرامت و فضيلت پيوند ميدهد.
شايد بگوييد كه با اين همه قيد و بند ديگر فرجهاي براي بيان اعتراض باقي نمانده است. اين گمان خامي است كه مخالفان سطحيانديش و افراطي شما در سر دارند. الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. كساني كه در راه خدا ميكوشند خداوند آنان را به راههاي خود هدايت ميكند. به عنوان نمونههايي از اين هدايت به ياد آوريد كه خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بيكرانةتان مستولي ميكرد و يا در خلال آنها ظرفيتهاي ذهني مردم به چه شعارهاي نغزي رهنمون ميشد. همان خلاقيت همچنان قادر است كه با توجه به تمامي اين اصول راهكارهايي بكر و موثر پيشپاي ما قرار دهد، ميدانهاي گستردهاي براي عمل در مقابل ما بگشايد و تجربيات جديدي براي آزاديخواهان جهان اندوخته كند.
در ابتدا هدف همه ما از شركت در انتخابات آن بود كه عقلانيت ديني به فضاي مديريت كشور بازگردد، ليكن در ميانه مسير به اهدافي بسيار بلندتر هدايت شديم. ما در اين بين ميخواستيم اركان ذيربط نظام به ياد آورند كه در وراي تمامي آنان و ما فوقشان ميزاني به نام راي و عزم مردم وجود دارد كه آنها نه حق دارند و نه ميتوانند آن را ناديده بگيرند. امروز خواست عمومي براي سازوكاري كارآمد جهت انتخابات كه در آن اطمينان ملي حاصل شود و دروغ، تقلب و تزوير جايي نداشته باشد، به يك مطالبه انكار ناپذير مردمي تبديل شده است. در هر قدمي در آينده تجربه تلخ و مشروعيتزداي جريانات اخير بايد پيشاروي ملت باشد و نبايد هيچ فرصتي براي روشنتر شدن ابعاد اين دروغ و تقلب بزرگ و پيآمدهاي تلخ آن از دست برود.
در ايامي كه گذشت شخصيتها و گروههايي به سراغ اينجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شايد توجه نميشد كه اينجانب از همان ابتدا از حق شخصي خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصي من نبود و نيست. من نمي توانم بر سر حقوق و آراي پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم. مسئله جمهوريت و حتي اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگي نكنيم، ديگر تضميني نداريم كه در آينده با حوادث تلخي نظير آنچه در انتخابات كنوني گذشت روبرو نباشيم.
گروهي از نخبگان بر سر آنند كه گرد هم آيند و با تشكيل جمعيتي قانوني صيانت از حقوق و آراي پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارك و اسناد تقلبها و تخلفهاي انجام گرفته و نيز رجوع به محاكم قضايي پيگيري كنند و نتايج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع ميپيوندم. اين گروه اجراي اصول معطل مانده قانون اساسي را در دستور كار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد كرد:
- توقف برخوردهاي امنيتي، فوق امنيتي و نظامي با مسائل انتخاباتي و بازگشت كشور به فضاي طبيعي سياسي
- اصلاح قانون انتخابات به نحوي كه امكان تكرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بيطرفي نهادهاي مجري و ناظر را تضمين كند
- رعايت اصل 27 قانون اساسي در مورد آزادي تجمعات
- آزادي مطبوعات و رفع توقيف از آنها
- فعاليت مجدد سايتهاي خبري مستقل
- ممنوعيت مداخلات غيرقانوني دولت در فضاي ارتباطي، نظير اينترنت، پيامهاي كوتاه، و جلوگيري از قطع ارتباطات تلفني و شنود مكالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر
- توقف برخوردهاي يكجانبه، افترا، دروغپردازي و اهانت در رسانه رسمي كشور
- برخورداري از كانالهاي مستقل تلويزيوني در خارج و داخل كشور
- صدور مجوز براي تشكيل جمعيتهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي
- آزادي همه دستگيرشدگان سياسي، ابطال پروندهسازيهاي جعلي امنيتي و دخالت ندادن پروندههاي جاري در برخورداري آنها از حقوق اجتماعي
در انتها به همه مردم شريف كشورمان، چه آنها كه به اينجانب راي دادند و چه آنهايي كه به اينجانب راي ندادند، به ويژه كساني كه در حوادث ناگوار هفتههاي اخير صدمه ديدند درود ميفرستم. همچنين مقام شهيداني را كه به جرم حقخواهي و آزاديطلبي در خون خود غلطيدند ارج مينهم و از خداوند بزرگ براي خانوادههاي عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.
مير حسين موسوي
10/4/88
همانگونه كه انتظار ميرفت شوراي نگهبان، پس از نمايشهايي كه توجه هيچكس را جلب نكرد، و با چشم بستن بر روي انبوه تقلبها و تخلفهاي صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوري را تاييد كرد. جشنوارهاي كه تجديد حيات ملت ما را مژده ميداد با تقلب و تخلف از عهدهاي اسلام و انقلاب با ناگوارترين صحنهها به پايان رسيد؛ با حمله به خوابگاه دانشجويان، با خونهاي ريخته شده، جوانان كتك خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سيماي از انظار جامعه افتاده، قلمهاي شكسته، روزنامههاي بسته، با فضاي امنيتي كودتاگونه و بياعتمادي تلخ و گستردة مردم نسبت به نتايج اعلام شده براي انتخابات و دولت ناشي از آن. به زودي گرماي حادثه فرو مينشيند و دستاندركاران اين ماجرا با صورتحساب بلندبالاي اشتباهات خود روبرو ميشوند. آيا آنان از تحميل آنچه روي داد سود بردند؟
از اين پس ما دولتي خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر ميبرد و اكثريتي از جامعه، كه اينجانب نيز يكي از آنان هستم، مشروعيت سياسي آن را نميپذيرد. دولتي با پشتوانههاي ضعيف مردمي و اخلاقي كه از او انتظاري جز بيتدبيري، قانونگريزي، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاي تصميمگيري و تدوام سياستهاي ويرانگر اقتصادي نداريم، و بيم آن ميرود كه بر اثر ضعفهاي بيشمار ذاتي و عارضياش در ورطه امتياز دادن به بيگانگان بيفتد. اين چيزي نيست كه ما از آن خرسند باشيم، بلكه از آن به شدت واهمه داريم.
خطر در پيش است. نظامي كه به مدت سيسال به اعتماد مردم متكي بود نميتواند يك شبه قواي امنيتي را جايگزين اين نقطه اتكا كند. اين اعتماد لطمات جدي ديده است؛ اگر انكار اين واقعيت سودي ميرساند، ما نيز با منكران آن همصدا ميشديم، از بس كه خطر عظيم است. اگر آنچه انكارش ميكنيم واقعا صحت ندارد، چرا به ديگران اجازه اجتماع نميدهيم تا معلوم شود كه چقدر اندكند.
بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز ميتوان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازي كرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين كاري است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد كنيد. حبس آنان جز تغذيه غريزه فرافكني در وجود خود شما فايدهاي ندارد. مردم چگونه ميتوانند به حكومتي اعتماد كنند كه دوستان و همكاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند ميكند؟ چيره كردن فضاي امنيتي بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثري نميگذارد. مطبوعات آزاد مجاري تنفسي يك جامعه سالمند؛ براي ترميم اعتماد مردم اين مجاري را مسدود نكنيد.
بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدي كه تحجر را بر نميتابد و تا قيام قيامت براي معضلات جديد بشريت پاسخهاي بكر و نو دارد. به اسلامي باز گرديم كه ما را به امانت و راستي فرا خوانده است.
به صداقت بازگرديم. چگونه از مردم ميخواهيم ايمانهاي مذهبيشان را سرمايه اعتماد به ما قرار دهند در حالي كه صراحتا به آنان دروغ گفته ميشود؟
به خرد بازگرديم. كشوري به عظمت ايران را، با آرمانهايي به بزرگي اهداف انقلاب اسلامي و با دشمناني به آن سرسختي و كينهتوزي كه ميشناسيم با دور ريختن سي سال تجربه مديريتي و انكار ضرورت برنامهريزي و تصميمات خلقالساعه فردي اداره نميتوان كرد.
به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسي، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانيني كه خود وضع كردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا كنيم. بدون اين كار سنگ روي سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حكومتي اعتماد ميكنند كه آنان را محرم بداند. چرا بايد مهمترين مسائل مملكت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن كه مردم ما حتي به اندازه خواندن خبرهاي چند روزنامه محرم دانسته نميشوند.
به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلي را با دندانهاي امنيتي باز ميكنيم؟ چرا به كوچكترين بهانه، هركسي را از دايره خوديهايمان دور ميكنيم؟ اين يكي بيش از اندازه جوان است، آن يكي بيش از اندازه هنرمند است، آن يكي روشنفكر است، اين يكي با ما اختلاف سليقه دارد، آن يكي دانشجوست، اين يكي از كار ما ايراد ميگيرد، آن يكي به گروه ما تعلق ندارد، اين يكي قدش بلند است، آن يكي خيلي شيكپوش است. آنقدر از دور خود ميرانيم تا اين كه تنها ميمانيم. اين شيوه انقلاب اسلامي نيست، و شيوه اسلامي نيست كه آغوشش را به روي همه باز ميكند و به صرف شهادت زباني، انسانها را در دايرۀ خود ميآورد.
چرا بايد پس از يك انتخابات سرنوشتساز در معرض چنين خطراتي باشيم، حال آن كه انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهي دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه كوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايي كه به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدنهاي گروهي، طبقاتي، خانوادگي و بيننسلي آلوده شده بود، از دوراني كه نطفه نااميدي شروع به رشد كرده بود، زماني كه فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر ميشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جرياني طولاني از يك تجديد حيات ملي تبديل كنيم؛ فضايي پر از آشتي، شادي، آگاهي و نشاط، عرصهاي كه در آن دوستداران نامزدها در حالي كه خنده از لبانشان رخت بر نميبست ميتوانستند با يكديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادي فرزانه كه انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه كنند. فضايي كه در آن كسي خود را شهروند درجه دوم و غيرخودي با انقلاب و نظام اسلامي نبيند، و كرد و لر و عرب و بلوچ و ترك و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقۀ ديگر كه تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت كشور ميديد همچون عهد نخست جمهوري اسلامي، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.
ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصي مردم مخالفت كنيم و از نفرتپراكني و پروندهسازي بيزاري بجوييم. با هم آمديم تا حاكميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همۀ ما به چهرۀ رحماني اسلام رو كرديم و در اين رويكرد ميراث تمدني ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا كه در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنيني كه هنوز در تكبيرهاي شبانۀ شما شنيده ميشود سر داديم و كسي احساس نكرد كه ايران جداي از انقلاب و يا جداي از اسلام است، بلكه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و كهنگي و تعصب و خارجيگري جداست. اسلامي كه در وراي تمايزات عقيدتي و طبقاتي و قومي و جنسيتي كرامت انسانها را ارج مينهد و اصل ميداند. اسلامي كه شوينده هر نوع نابرابري در مقابل قانون و پرچمدار تكريم حقوق شهروندي است.
مردم!
عليرغم آنچه روي داد، ما در اين چند ماه آرزوهاي بلند و كوششهاي خالصانۀ خود را نباختيم. ما در اين ميانه مستورهاي از تحقق آرمانهايمان را يافتيم و ديديم كه آنچه به دنبال آنيم چقدر خواستني است و چه نسبت نزديكي با حقيقت اسلام و انقلاب و هويت ملي ما دارد. اين دستاوردي است كه هيچكس نميتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمايهاي اندوختهايم كه پشتوانه و بستر حركتهاي آتي ما و فرزندانمان خواهد بود و اين خط سبز جوشيده از فطرتهاي مردم و واقعيتهاي تاريخي كشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد يافت تا به مقصد نهايي خود برسد. ما براي حفظ اين دستاورد بزرگ همچنان ايستادگي خواهيم كرد.
تمامي تلاشهايي كه اين روزها در مخالفت با شما صورت ميگيرد براي آن است كه از ثمربخش بودن اعتراضات قانوني خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعي برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست. به سابقه ديرينه اين سرزمين نگاه كنيد. در زندگاني ما مردم كه از كهنترين تمدنها زاده شدهايم، فراز كنوني جزئي از يك تاريخ طولاني است. ما در جادهاي به درازاي تاريخ همه بشريت قدم ميزنيم. در اين جاده چه بسيار ملتها كه منقرض شدند و جز داستاني از آنان باقي نماند. آن چيزي كه ملت ما را به خلاف آنان و عليرغم سختترين رويدادها زنده نگه داشت اميد بود، زيرا آفت اين راهپيمايي هزاران ساله نااميدي است. مردم ما ميتوانستند با بدبيني و نااميدي حوادثي شبيه به آنچه را كه در جريان انتخابات گذشته با آن روبرو شديم پيشبيني كنند و به صحنه نيايند. آيا آنان اشتباه كردند كه به اين پيشبينيها اعتنا نكردند؟ نه! آنان به مقتضاي روح اميدي كه هسته دروني هويت ملي ما را شكل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنين كردند. بهويژه با جوانان ميگويم كه اگر ميخواهيد ايراني باقي بمانيد از شعله اميد در سينههاي خود محافظت كنيد، زيرا اميد بذر هويت ماست؛ بذري كه با نخستين باران شروع به روييدن ميكند و جان هركسي را كه هنوز ايراني باقيمانده است، در هر كجاي جهان كه بيتوته كرده باشد به اهتزاز در ميآورد، تا از نو خود را در سرنوشت اين خاك شريك بداند.
اميدي كه هويت ما را شكل داده است معطوف به چه چيز است؟ قطعا معطوف به امور غير واقعي و خرافههاي واهي نيست، و الا نميتوانست ملتي را براي هزاران سال زنده نگه دارد. بلكه اين اميد معطوف به لطف و فضل الهي است. اگر علاقه به اين هويت تاريخي كمترين فاصلهاي با اسلام ندارد، به اين خاطر است. ما آمده بوديم اين علاقه را احيا كنيم. از اين هويت خود فاصله نگيريم. شما وظيفه خويش را به درستي انجام دادهايد و غير ممكن است كه لطف خداوند مردمي را كه با نيتهاي پاك اداي وظيفه ميكنند تنها بگذارد.
اميد به صرف گفتن و شنيدن شكل نميگيرد و تنها زماني در ما تحكيم ميشود كه دستانمان در جهت آرزوهايي كه داشتيم در كار باشد. دستانمان را به سوي يكديگر دراز كنيم و خانههايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتكم قبله. به خودتان و دوستان همفكرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محوري باشد براي يك فعاليت مفيد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و منتظرتشويق و كمك دولتي كه وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئوليت تاريخي ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براي استيفاي حقوق مردم دست بر نداريم. مسئوليت ديني ماست كه نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نميپسندد استحاله بيابد. مسئوليت انقلابي ماست كه اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يك دولت امنيتي تنزل پيدا كند و مستهلك شود. ليكن براي آن كه اين اعتراض به نتيجهاي دلخواه برسد بايد چند اصل مهم را رعايت كنيم:
- نظام و انقلاب اسلامي ميراث و ميوه مبارزات تاريخي دويست ساله شما با استبداد و عقبماندگي است. جمهوري اسلامي نظامياست كه اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصيلش به اجرا درآيد تمامي خواستههاي ما را در بر ميگيرد. مبادا كسي فريب شعارهاي ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاي مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسي ما همچنان داراي ظرفيتهاي ارزشمند تحقق نايافتهاي است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحاني و دانشگاهي و انديشمندان كشور اجراي آنها به صورت مطالبهاي ملي درآيد.
به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامي به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاي به حقش، كه از زبان امام راحل بيان ميشد، مجبور به ساختارشكني گرديد. به همه نهادهاي تصميمگير در نظام توصيه ميكنم كه چون شوراي نگهبان عمل نكنند و مجاري را براي اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكني را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلي است كه همة ما هزينه سنگين آن را ميدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم. همچنين تاكيد ميكنم كه تعلل در محقق ساختن آرمانهايي چون قانونگرايي، عدالت، آزادي و حاكميت مردم بر سرنوشت خود، و به ويژه اصول معطل مانده قانون اساسي مشروعيتسوز است.
- اسلام آن پوستين وارونهاي نيست كه برخي مخالفان شما پوشيدهاند. شيوه آنها اين است كه هر چيز مقدس و مباركي را به نفع سليقه خود مصادره كنند، تا جايي كه حتي اگر بتوانند شال سبز شما را هم ميستانند. اسلام راستين نسبتي با ظاهرسازيها و كجانديشيهاي آنان ندارد، بلكه مكتبي رهائيبخش است كه اگر به حقيقت و نورانيت آن برسيم دواي تمامي دردهاي شخصي و اجتماعي ماست.
- ماجراي ما، هر چقدر تلخ، يك اختلاف خانوادگي است كه اگر خامي كنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودي پشيمان خواهيم شد.
- در اعتراض و حركت اصلاحي و اصولي ما هيچكس نبايد صدمه ببيند. ما زماني در تلاش خود موفق خواهيم بود كه ابتكارهاي ما براي احقاق حقوقمان تا آن حد انديشيده شده، كارآمد و در چارچوب قانون باشد كه حتي كودكان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شركت كنند.
- ما در برههاي و گريوهاي از تاريخ كشور خود قرار داريم كه راهحل بسياري از مشكلات ما قانون است. درست است! قانون هميشه بيعيب نيست. درست است! قانون عرفي قراردادي اجتماعي است و به مانند هر عهد و پيماني كه انسانها با هم ميبندند رعايت آن تنها تا زماني الزامي است كه طرف مقابل نيز به آن پايبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسي را زير پا ميگذارد، به خلاف نص اين ميثاق ملي شما را از حق برگزاري اجتماعات محروم ميكند، بلكه حتي اگر به نشانه اعتراض پارچهاي سبز به دستتان ببنديد به رغم اصول متعدد قانون اساسي و قوانين بيشمار عادي، خود آن كسي كه مسئول حفظ امنيت است شما را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد. درست است! متقلبان و دروغگويان تنها به نيت تحميل منوياتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. ليكن تلاشي كه ما وارد آن شدهايم يك مشاجره و تلافيجويي نيست. ما را عصبانيت يا جاهطلبي يا خودپسندي برنيانگيخته است، بلكه حركت ما اقدامي براي اصلاح و تامين بهروزي كشور است. براي رسيدن به چنين هدفي جا دارد كه ما حتي به جسد قانون احترام بگذاريم، زيرا ميدانيم كه در فرداي نزديك، زماني كه كوششمان به ثمر ميرسد، نخستين اصلي كه بايد آن را نهادينه كنيم پايبندي به قانون است. اين شالودهاي است كه امروز صبورانه ميريزيم تا بر رويش بناي رفيع فردايمان را استوار كنيم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادري دعوت ميكنم. پيروزي ما در گرو معاضدت و پيوند با يكديگر است، و در اين يكديگر تمايزي ميان ما و مردمي كه به ديگران راي دادهاند نيست. حتي آناني كه اينك رو در روي ما به خشونت متوسل ميشوند در اخوت ما شريكند، زيرا ما به دنبال آيندهاي هستيم كه در آن همان كسي كه خواهر و برادرمان را در خيابانها كتك زده است، سعادتمندتر، معنويتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگي كند. رنگ سبزي كه ما به عنوان نماد خود انتخاب كردهايم يك معنايش هم اين است؛ رنگ سبزي كه ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستي، اهلبيت خرد، اهل بيت كرامت و فضيلت پيوند ميدهد.
شايد بگوييد كه با اين همه قيد و بند ديگر فرجهاي براي بيان اعتراض باقي نمانده است. اين گمان خامي است كه مخالفان سطحيانديش و افراطي شما در سر دارند. الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. كساني كه در راه خدا ميكوشند خداوند آنان را به راههاي خود هدايت ميكند. به عنوان نمونههايي از اين هدايت به ياد آوريد كه خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بيكرانةتان مستولي ميكرد و يا در خلال آنها ظرفيتهاي ذهني مردم به چه شعارهاي نغزي رهنمون ميشد. همان خلاقيت همچنان قادر است كه با توجه به تمامي اين اصول راهكارهايي بكر و موثر پيشپاي ما قرار دهد، ميدانهاي گستردهاي براي عمل در مقابل ما بگشايد و تجربيات جديدي براي آزاديخواهان جهان اندوخته كند.
در ابتدا هدف همه ما از شركت در انتخابات آن بود كه عقلانيت ديني به فضاي مديريت كشور بازگردد، ليكن در ميانه مسير به اهدافي بسيار بلندتر هدايت شديم. ما در اين بين ميخواستيم اركان ذيربط نظام به ياد آورند كه در وراي تمامي آنان و ما فوقشان ميزاني به نام راي و عزم مردم وجود دارد كه آنها نه حق دارند و نه ميتوانند آن را ناديده بگيرند. امروز خواست عمومي براي سازوكاري كارآمد جهت انتخابات كه در آن اطمينان ملي حاصل شود و دروغ، تقلب و تزوير جايي نداشته باشد، به يك مطالبه انكار ناپذير مردمي تبديل شده است. در هر قدمي در آينده تجربه تلخ و مشروعيتزداي جريانات اخير بايد پيشاروي ملت باشد و نبايد هيچ فرصتي براي روشنتر شدن ابعاد اين دروغ و تقلب بزرگ و پيآمدهاي تلخ آن از دست برود.
در ايامي كه گذشت شخصيتها و گروههايي به سراغ اينجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شايد توجه نميشد كه اينجانب از همان ابتدا از حق شخصي خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصي من نبود و نيست. من نمي توانم بر سر حقوق و آراي پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم. مسئله جمهوريت و حتي اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگي نكنيم، ديگر تضميني نداريم كه در آينده با حوادث تلخي نظير آنچه در انتخابات كنوني گذشت روبرو نباشيم.
گروهي از نخبگان بر سر آنند كه گرد هم آيند و با تشكيل جمعيتي قانوني صيانت از حقوق و آراي پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارك و اسناد تقلبها و تخلفهاي انجام گرفته و نيز رجوع به محاكم قضايي پيگيري كنند و نتايج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع ميپيوندم. اين گروه اجراي اصول معطل مانده قانون اساسي را در دستور كار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد كرد:
- توقف برخوردهاي امنيتي، فوق امنيتي و نظامي با مسائل انتخاباتي و بازگشت كشور به فضاي طبيعي سياسي
- اصلاح قانون انتخابات به نحوي كه امكان تكرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بيطرفي نهادهاي مجري و ناظر را تضمين كند
- رعايت اصل 27 قانون اساسي در مورد آزادي تجمعات
- آزادي مطبوعات و رفع توقيف از آنها
- فعاليت مجدد سايتهاي خبري مستقل
- ممنوعيت مداخلات غيرقانوني دولت در فضاي ارتباطي، نظير اينترنت، پيامهاي كوتاه، و جلوگيري از قطع ارتباطات تلفني و شنود مكالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر
- توقف برخوردهاي يكجانبه، افترا، دروغپردازي و اهانت در رسانه رسمي كشور
- برخورداري از كانالهاي مستقل تلويزيوني در خارج و داخل كشور
- صدور مجوز براي تشكيل جمعيتهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي
- آزادي همه دستگيرشدگان سياسي، ابطال پروندهسازيهاي جعلي امنيتي و دخالت ندادن پروندههاي جاري در برخورداري آنها از حقوق اجتماعي
در انتها به همه مردم شريف كشورمان، چه آنها كه به اينجانب راي دادند و چه آنهايي كه به اينجانب راي ندادند، به ويژه كساني كه در حوادث ناگوار هفتههاي اخير صدمه ديدند درود ميفرستم. همچنين مقام شهيداني را كه به جرم حقخواهي و آزاديطلبي در خون خود غلطيدند ارج مينهم و از خداوند بزرگ براي خانوادههاي عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.
مير حسين موسوي
10/4/88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر