۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

یکی دیگه از جانباختگان راه آزادی به نام داود صدری، 27 ساله

یکی دیگه از جانباختگان راه آزادی به نام داود صدری، 27 ساله

من یکی از دوستاي صمیمی و بچه محل شهید داوود صدري هستم. داوود بچه پاك و خونگرم و ساده دلی بود. توي خیابون فاطمی کار می کرد و 27 سالش بود. روز 25 خرداد داوود هم مثل خیلی آزاد مرد هاي دیگه تو راهپیمایی 3 میلیونی مردم تو خیابون آزادي شرکت داشت و مثل بقیه از دروغ و نیرنگ حکومت به تنگ اومده بود. یکی از دوستهاي ما ساعت 7.30 عصر به داوود زنگ میزنه و داوود ازش می خواد اگه می تونه خودشو به سیل مردم برسونه. ساعت 9.00 شب که دوستم دوباره بهش زنگ میزنه میبینه یکی گوشی رو برداشته بهش میگه داوود تیر خورده و الان تو بیمارستان امام علی بستریه. دنیا پیش چشماش سیاه میشه. سریع به خانواده داوود خبر میده. پدر داوود خودشو با عجله به اونجا میرسونه ولی بهش میگن بچه ات اینجا نیست. به هر جا زنگ میزنه خبري ازش پیدا نمی کنه . گوشی داوود هم خاموش بود. خبر رو باور نمی کنه و بر میگرده به این امید که داوود خودش برگشته باشه خونه. ولی وقتی برمی گرده خونه می بینه داوود هنوز نیومده. اون شب غوغایی تو محل بود. بعد یکی دیگه از دوستهاي ما فیلم داوود رو تو ماهواره میبینه و به خونواده داوود خبر میده. بنده خدا ها نمی دونستن غیر از گریه چیکار کنن. روز 4 شنبه یه تلفن از شهریار به خونشون میشه یه مرد ناشناسی پشت گوشی می گه داوود زنده است و تو بیمارستان امام علی بستریه. روز شنبه مرخص میشه و خانواده اشون میتونن اونو ببینن. کل محل خوشحال میشن. بچه هاي محل به همین مناسبت جشن می گیرن. خانواده اش سریع حجله اش رو جمع می کنن. همه خوشحال بودیم تا روز شنبه داوود رو ببینیم و شنبه رو با داوود جشن بگیریم. اما روز گار ما رو بازي داده بود. روز شنبه 31 خرداد که خانواده اش براي آوردنش رفتند مسئول بیمارستان بهشون گفت داوود تو اون بیمارستان بوده و فوت شده. فردا براي تحویل جنازه اش بیاین. نمی دونین با چه حالی دارم اینا رو می نویسم. داوود بچه ي گلی بود. این حقش نبود. فرداش براش مراسم می گیرن و تو قبرستان بهشت شهداي ملارد دفنش می کنن. بعد خبردار شدیم که 350 هزار تومن بابت پول تیر از خانواده اش گرفتن و 6 میلیون هم بابت تحویل جنازه. از اینهمه پستی وکثیفی اینا دیگه داشتم بالا می آوردم. بعد از چند روز که پدرش براي شکایت می رفت و می اومد، یه روز بهش گفتن اگه خانواده اش بیایند و اعلام کنند داوود یه بسیجی بوده که مردم کشتنش اون وقت هم دیه بهشون میدن و هم داوود رو شهید حساب می کنن. با لحن تهدید هم گفتن تا پدرش رو بترسونن که اگه این کارو نکنن آرامشو ازشون می گیرن. بنده خدا پدر داوود تو این چند روزه بد جوري شکسته شده. خانواده اش یه جوري پژمرده شدن که آدم اگه ببینه فکر می کنه اینا سالهاست جز غم ندیدند. چند وقت پیش یکی از بچه ها می گفت کسی رو می شناسه که داوود رو موقع تیر خوردن دیده. اون شخصمی گفت داوود داشت از مردم جلوي پایگاه بسیج مقداد فیلم می گرفته که یه دفعه اون جلاد معروف که عکسش رو هم تو کلیپ داوود گذاشتم بهش شلیک میکنه. گلوله از پهلوي سمت چپش درست از زیر قلبش رد میشه و از کلیه ي سمت راستش خارج می شه. دو تا فیلم که مردم از واقعه می گیرن و یه عکس که بعد از کالبد شکافی ازش منتشر شده رو توي کلیپ آوردم تا ملت بدونن چه جلادهایی رو حاکم میهن اساطیریمون کردیم. خون داوود به گردن رییس جمهور تحمیلی احمدي نژاد و شخص خامنه اي می دونم که جلاداشو ریخت تو خیابون تا ملتی را که ساکت دنبال حقشون بودند و کاري به رهبریش نداشتن رو اینجوري قتل عام کنه. الان من پس گرفتن حق داوود رو که به خاطرش خونش رو ریختن وظیفه ي خودم میدونم. بعد از اون قضیه من تو تمام راهپیمایی هایی که میشد میرفتم و بعد از اینم هر جا باشه میرم تا یه روزي این ضحاکان ماردوش رو از کشوري که (از کوروش و اردشیر و دارا میراث رسیده است ما را) بیرون کنم و انتقام خون داوود و امثال داوود رو از این نا مردمان بگیرم یا اینکه من هم مثل داوود کشته بشم که باز این مرگ رو به زندگی ننگین ترجیح میدم. من تصمیم دارم تا زمانی که این ملعون ( احمدي نژاد) سر کاره لباس سیاه رو از تنم در نیارم و از بقیه هم میخوام همین کار رو بکنن. حالا که میخوان صدامونو ببرن با لباسبه جنگشون میرم و اگه فردا لباسم رو هم ازم بدزدن خونمو به سر و صورت میزنم و این جلادهاي رسوا را از کشورم دور می کنم. به خاك داوود قسم جونمو کف دست میگیرم و میرم به جنگشون تا راي داوودمو پس بگیرم.

فردا صبا چو کاوه ي آهنگر برپا کند بساط بهاران را از تخت ظلم و جور فرود آرد ضحاك ماردوش زمستان را

آدرس خونه ي داوود : تهران - کرج – اندیشه - فاز سه - محله ي 26

شماره ي تلفن منزل داوود : 02623553968 http://greenwavearchive.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست: